بسم الله الرحمن الرحیم
یادمان نیست در این منزل ویرانه ،
چرا آمده ایم ؟!
یادمان رفته ؛ مسافر هستیم
از کجا آمده ایم ؟
وقت تنگ است ، خواب سنگین
کنون راهزن شب ،
همچنان از من و ما می دزدد
رفت سرمایه زدست !
واه دریغ ، عمر گرانمایه ی ما ؛
که در این عالم نفس
نفس ها زده ایم ؛
از نفس افتادیم
آه آن خانه ی خضری خراب ،
به خرابات در این جاده ی شوم آمده ایم
جاده بس سنگلاخی و راه پراز آتش و خون
واه فریاد و فغان !
به کجا می روی آخر ، چنان تند و شتاب
عمرمان رفت کنون ، هیچ نداریم
خدایا به باقی زمان !
ما از آن خانه ی خضرای وجود ، دور شده ایم
شب تاریک جنون ، جاده ی سنگلاخ وجود
ما کنون ؛ گم شده ایم
از کجا دور زنیم برگردیم ؟ !
دستمان گیر خدایا ! که ما برگردیم
شعر از ایرانمنش
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
عشق ورزی
شناخت ولی نعمت
در محضر آیت اله بهجت قدس سره
فضیلت ذکر علی علیه السلام
راز مشکلات زندگی 2
تولی دیگر (14)
اجازه ظهور
راضی بودن به کردار دیگران
اولین مصیبت عالم
عید ولایت مبارک
نشانه کمبود انواع ویتامین ها
این الرجبیون
گذشته ی ما...
برای عرض ادب مردم شام
لب های عطشان
پاکسازی ضمیر4
پاکسازی ضمیر 3
امامت در صحیفه سجادیه