بسم الله الرحمن الرحیم
از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند : عطسه ی زیاد ، انسان را از پنج چیز حفظ می کند .
اول : جزام . دوم :بوی بدی که از سرو صورت می ریزد . سوم : آوردن آب در چشم . چهارم : جلوگیری از گرفتگی عروق بینی . پنجم : در آمدن مو در چشم . ( المخازن)
هر عطسه ای برای بدن ، سودمند است ، تا زمانی که از سه افزون نشده است ؛ اما چون از سه افزون شود ، درد و بیماری است . (الکافی ،ج2)
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله وسلم ) فرموده اند که :
آب را بمکید و آن را یک جا سر نکشید ؛ چرا که درد جگر ، از آن می خیزد .
( الکافی ، جلد 6)
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
عرق شاتره یکی از مؤثرترین داروهای گیاهی است که در پاکسازی بدن از سموم ناشی از استعمال سیگار بسیار مؤثر است .
برای استفاده از فواید این عرق گیاهی کافی است هر روز 2 لیوان از آن را بنوشید تا به مرور شاهد دفع سموم و اخلاط ناسالم از بدنتان باشید .
علاوه براین نوشیدن این عرق گیاهی جذب ویتامین c را در بدن افزایش می دهد و به مرور موجب افزایش وزن و بازگشت افراد سیگاری به وزن طبیعی می شود .
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
دنیاداران به دنیا اشتغال دارند و به کسی هم که رنگ دنیا را دارد ، دلبسته اند و هر چه رنگ دنیا در آن نباشد از آن بیزارند .
آنان که اهل معنا هستند ، به هر چه رنگ معنا را دارد ؛ دلبسته اند و هر چه رنگ معنا در آن نباشد از آن بیزارند .
دنیاداران با دنیایی که در آن زندگی می کنند ؛، آرامش دارند ، یعنی با دنیای ساخته ی افکار خودشان به آرامش کاذب رسیده اند و این آرامش کاذب فقط تا لب گور با آنان است .
از آنجا به بعد این آرامش کاذبانه از آنان کنار می رود و آنان در تنهایی وحشتناکی به عالم بعدی منتقل می شوند .
اما آنان که با عالم بالا خو گرفته اند ؛ با سیر کردن در درون و عالم حقیقی وجودشان به آرامش حقیقی رسیده اند و این آرامش با آنان هست ،
تا زمانی که مرگ آنان فرا می رسد و این آرامش درونی خود را به عالم بعدی هم منتقل می کنند . چون این آرامش درون را در عالم متصل خود دارند ؛
لذا می توانند آن آرامش را به عالم منفصل خود هم منتقل کنند . چون آرامشی که آنان دارند ؛ حقیقی و هم سنخ و هم رنگ درون است و از آنان جدا نمی شود ،
بلکه با آنان هست و آنان این آرامش را در فردا هم دارند . چون عالم معنا یک عالم حقیقی است نه وهمی . کسی که امروز در عالم معنا سیر می کند ،وجودش رنگ و روی حقیقت را می گیرد .
اما کسی که امروز از عالم معنا بیگانه است و فقط در دنیا سیر می کند ؛ چون دنیا و ذات دنیا فانی و وهمی است ؛ پس هر کس هم که افکار و
عقایدش دنیایی باشد و سرمایه ی عمر خود را فقط در دنیا بریزد و تمام عمر مشغول دنیا باشد ؛ وجودش با وهم پر می شود و وقت رفتن هم باید این وجود وهمی را در خاک رها کند و
خود با دست خالی به عالمی بسیار وسیع و باز منتقل شود و آنجا جز حسرت چه دارد ؟!!
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
در عالم ماده اگر به کسی عشق بورزی و دوستش داشته باشی ، همیشه آرزومندی که صدایش را بشنوی . حال اگر بین تو و او مسافتی فاصله باشد ؛ از طریق تلفن و غیره می توانی صدای او را بشنوی . اما اگر بر اثر یک
بیماری گوشهای تو ، کر باشد و تو شنوایی خود را از دست داده باشی ؛هر چند که آن معشوقه ی تو از پشت تلفن با صدای بلند با تو صحبت کند ، تو ابدا نمی توانی صدای او را بشنوی .این فراق و نشنیدن صدای او به علت
نقص و خرابی گوش تو است ؛ نه نبود او . او هست و با تو هم صحبت می کند و صدای فریاد تو را هم می شنود ، که هی داد می زنی :" بلندتر صحبت کن " تا فقط یک کلام از او بشنوی ؛ اما میسّر نیست و این نشنیدن صدای او و این فراق ، برای تو کشنده است .
هر چه امروز در عالم ماده مشاهده می کنید ؛ حقیقت آن و حد اعلای آن در عالم بالا و در قیامت نمود دارد . البته این که شما در عالم ماده می بینید ؛بسیار نازله و در حد فهم و درک ما است ؛ و صورت اشدّ آن را فردا در عالم
بالا مشاهده خواهیم کرد . این فراق و دوری از امام (عج) که امروز برای تو سخت می آید و تحمل آن مشکل است ؛ فردای قیامت این فراق و دوری بسیار کشنده تر از این است که امروز داری ، برای همین از آن به "عذاب الیم و عذاب عظیم " تعبیر شده .
امروز اگر تو بر اثر گناهان فعلی و صفتی ، بر روی دیدگان و گوشهای جان خود پرده بکشی و آرزومند این باشی که صدای امام و محبوب جانت را بشنوی و او را ببینی ؛ میسّر نمی شود . هر چند که او همیشه ناظر و حاضر
است و تو را می بیند و صدای فریاد تو را هم می شنود که هی می گویی :" آقا خودت را به من نشان بده ؛تا فقط یک بار تو را ببینم و صدایت را بشنوم ". اما چون گوش و چشم جان تو بر اثر کثرت گناه کور و کر شده ، نه صدای او را می شنوی و نه ...
بله محبوب هست و حضور دارد ، اما من و تو فراق و درد دوری او را در ندیدن و نشنیدن و ادراک نکردنش داریم واین ما هستیم که از خود (خود عالی) غایبیم و علتش را هم نمی دانیم تا لااقل خود و درون خود را معالجه کنیم
تاشاید از این کری و کوری و تاریکی درونمان بدر آییم و به روشنایی و بصیرت دل برسیم و او را بیابیم و ببینیم که او هست و ما را می بیند و ما را یاری می کند ؛ تا بلکه زبانمان به شکر باز شود نه شکوه و شکایت . "انشاءالله "
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
هر چیزی را بسوزانیم ؛ ماهیتش تغییر می کند و به طور کلی از خاصیت اولیه اش می افتد .چوب را اگر بسوزانیم و
آنقدر بسوزد تا زغال شود ؛ ماهیتش عوض می شود و دیگر خاصیت چوب را ندارد و فقط به درد آتش می خورد ؛
درسته ؟! پس آثاری که از چوب صادر می شود را نمی توان از زغال توقع داشته باشیم . مثلا چوب را می توانیم
بتراشیم و آن را به شکل های مختلف میز و در و پنجره و.....در آوریم و از آن استفاده کنیم ؛ اما زغال را به
محضی که بتراشی ؛ پودر می شود . پس زغال هیچ کاربردی جز آتش و سوختن ندارد و فقط باید در آتش برود و بسوزد .
انسان ، حامل اسماء الهی است و برای این به دنیا آمده تا این اسماء را که خداوند در فطرت و درون او به امانت گذاشته را از قوه به بالفعل برساند و به سعادت برسد ؛ چون انسانیت انسان به این است که این گوهر
گرانبهای درونش را به فعلیت برساند و آثار انسانی از خود ظهور دهد . حال این انسان حامل اسماء الهی اگر با سیئات و گناهان پی در پی ؛ اسماء درونش را بسوزاند و از کار بیندازد ؛ بعد از سوخته شدن آیا ماهیتش عوض
می شود یا نمی شود ؟! بله ماهیت درونش از صورت انسانی به شیطانی تبدیل می شود و دیگر خاصیت یک انسان را ندارد و ابدا آثار انسانی از او ظاهر نمی شود . پس از انسانی که خود را و تمام سرمایه ی درونش را به
دنیای مدرنیته ی غرب فروخته و تمام ساعات عمرش را وقف دنیا کرده و به دنیا مشغول است و از آخرت باز مانده نمی توان از او توقع انسانیت داشت ، چون خاصیت انسانی او سوخته و از آثار افتاده .حال اگر تو بتوانی زغال را
به صورت اولیه اش برگردانی تا به تو مبلمان و کمد و ... تحویل دهد ؛ به همان اندازه خواهی توانست انسانی را که صورت انسانی او بر گشته را انسان کنی تا آثار انسانی از او صادر شود . پس انسانیت انسان به این است که
انسان باشد و آثار انسانی از خود بروز دهد . آثار انسانی یعنی انسانی که دارای عفو ، صبر ، بخشش ،صداقت ، رازداری ،خیر خواهی . ایمان ووووووو غیره باشد .
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
قبلا گفتیم اگر خود را بشناسی ؛ پروردگار و ربّ خود را خواهی شناخت ، ربّ یعنی پرورش دهنده . یعنی درون تو را یا امام نار می پروراند یا امام نور . ما به هر سو که حرکت کنیم ، خداوند مهربان با اسم ربّش ما را در همان سمت و
سو هدایت می کند و می برد . اگر تو با اختیار خودت به سوی نار و آتش بروی ؛ امام نار تو را در جهت آتش و عذاب می پروراند ، اما اگر به اختیار خودت راه راست را انتخاب کردی و و به طرف بهشت حرکت کنی ؛ امام نور در همان
راه تو را هدایت می کند و می پروراند. پس مهم تو هستی که کدام مسیر را انتخاب کنی. خداوند انتخاب را به عهده ی ما قرار داده و ما اختیار داریم که در تحت فرمان الهی حرکت کنیم یا در تحت فرمان شیطان ؟!
اگر تو به فرمان الهی و آنچه خدا بر تو واجب کرده ، عمل کنی و به اختیار خودت به سوی هدایت اولیه حرکت کنی ؛ بله هدایت ثانویه هم شامل حال تو می شود و تو را از جایی که گمان نداری هدایت می کند و
جلو می برد . امااگر حماقت کردی و به اختیار خودت فرمان الهی و آنچه بر تو واجب کرده را کنار زدی ؛ نه تنها در هدایت اولیه قرار نمی گیری ، بلکه هدایت ثانویه هم شامل حال تو نمی شود و او تو را ضالّ و گمراه به حال خود
رها می کند تا این چند صباح عمر را که به قول خودت خواستی در کیف و لذت بگذرانی ؛ بگذرد و بعد از زمانی نه چندان دور وقتی در عالم اخری ، بیدار شدی ، خودت می بینی که با یک لذت زود گذر دنیا چه لذتهای ابدی را که از دست داده ای و...........آنجاست که خواهی گفت : " خودم کردم که ...."
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
شرمنده از اینکه اینترنت قطع بود و نشد مطلبی را پست کنم ؛ چون خط اصلی قطع بود ؛ تمام ارتباطات هم قطع شد و با این قطع شدن نمی توان چیزی را دریافت کرد ؛ درسته ؟!
اگر خط اصلی وجود تو که قلب توست دائم قطع باشد ، تو به هیچ وجه نمی توانی از عالم بالا چیزی را دریافت کنی . برای ارتباط برقرار کردن با عالم بالا باید خط اصلی وجودت وصل باشد .
انسان زمانی انسان نامیده می شود که وجودش به عالم بالا وصل باشد . کسی که وجودش دائم قطع و وصل می شود ؛ اگر وصل در او بیشتر باشد ؛ یعنی صورت اصلی او انسانی است و از او کار انسانی سر می زند .اما
اگر بیشتر اوقات وجود او در قطعی به سر می برد پس وجهه و صورت اصلی او شیطانی است و افسارش را به دست شیطان داده ؛ یعنی کارهای او بیشتر صورت شیطانی دارد تا انسانی .
قطع و وصل شدن وجود تو به سبب گناهانی است که انجام می دهی . کسی که در فکر و اندیشه اش دائم برای دیگران نقشه می کشد ؛ تا دیگران را ضایع کند و یا مال آنان را زیرکانه به نام خود می زند ؛ یا بی پروا حرام و
منکر را انجام می دهد و آن را به دیگران هم نشر می دهد و در جامعه هرج و مرج ایجاد می کند و دائم در گناه پرسه می زند ؛ در هر مجلس حرامی بی پروا شرکت می کند و.....
این حالات و افعال او نشانگر این است که خط اصلی وجود او قطع شده و متأسفانه این قطع شدن را هم ادراک نمی کند . چون قبلا عرض کردیم کسی که دائم در گناه پرسه می زند و بعد از
انجام گناه خرسند است و رغبت دارد آن گناه را باز تکرار کند ؛ این حالت ، کم کم نور وجودش را خاموش می کند و قبح و زشتی گناه را نمی فهمد . اما کسی که بین این قطع و
وصل است اگر بر اثر غفلت مرتکب گناهی شود ، به محض پشیمانی درون و برگشتن از گناه ، اگر نیت خود را از شرّ به خیر تغییر دهد و در قلبش از انجام آن گناه احساس انزجار
داشته باشد ؛ این انزجار و پشیمانی ، مجددا خط وجود او را به عالم بالا وصل می کند و او در وجودش احساس سبکی و رضایت می کند .
توبه یعنی پشیمانی و برگشت درون . به محضی که تو در درون پشیمان شوی و بخواهی برگردی او تو را قبول می کند و وصل صورت می گیرد . چون خدا بسیار آمرزنده و مهربان است ؛
" والله غفور رحیم "
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
مادر برای اینکه بچه ی یک ساله اش را به بلند شدن و راه رفتن تشویق کند ، در ابتدا یک شیء رنگی و جذاب در حد و اندازه ی فهم کودکش در فاصله ی بین خود و بچه قرار می دهد . جذبه ی این شیء رنگی و براق بچه را
تشویق می کند تا از جایش بلند شود و به سوی او گام بردارد . تمام هدف مادر این است که به بچه اش راه رفتن بیاموزد تا به سوی مادر حرکت کند و به مادر برسد ، مادر او را بغل کند و نوازش کند و به او شیر دهد . حال اگر
بچه تمام توجه اش به آن شئ رنگی باشد و از آغوش مادر و شیر مادر غافل شود و بخواهد در تمام ساعات به آن شئ مشغول باشد و مادر را نبیند و صدایش را نشنود ، طبیعی است که از آغوش گرم مادر و محبت حقیقی مادر
محروم می ماند و آن شئ هم نه می تواند او را تغذیه کند و رشد دهد و نه ...و...بعد از مدتی که با آن بازی کرد و خسته و گرسنه شد ، خود بخود صدایش به گریه بلند می شود و به دنبال مادر می گردد.
خداوند مهربان می خواهد انسان را به عشق حقیقی برساند تا به واسطه ی این عشق بتواند به آرامش وجودش دست پیدا کند. در وهله ی اول چون انسان بینا نیست و جهل دارد و قدم هایش سست و طلبش پائین است و بینش و ادراک بالا را
ندارد ؛ برای به حرکت در آوردن او یک عشق مصنوعی و مجازی را به او نشان می دهد و به اندازه ی فهم و درکش ، جاذبه را در یک مجاز قرار می دهد ؛ تا به واسطه ی جذبه ای که آن مجاز در دل او ایجاد می کند ، طلب خواستن و بلند شدن در او ایجاد شود تا او حرکت کند و به دنبال معشوق واقعی بگردد ؛ چون
در پشت این مجاز ، حقیقتی نهفته و معشوقی حقیقی است که در انتظار اوست . حال اگر این عاشق که به سوی عشق مجازی در حرکت است ؛ نداند که در پشت این مجاز ، حقیقتی است که برای رسیدن
به آن باید از این مجاز عبور کند و همچنان در این مجاز بماند ، هرگز نمی تواند به عشق حقیقی دست پیدا کند و تا زمان مرگ چشمش همچنان به حقایق کور می ماند و وقتی هم که چشم باز کرد و به دنیای دیگر منتقل شد ،
تازه می فهمد که تمام انرژی هایش را در راه یک معشوق مجازی ریخته و سرمایه هایش را در خیالات واهی از دست داده ؛ آن وقت است که صدایش به گریه بلند می شود و ناله ی واحسرتا دارد که .... ...... دیگر چه سود؟
!
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
شکر بر دو نوع است : شکر زبانی ، شکر عملی
گفتیم که ما برای رسیدن به حقیقت وجود و برای دست پیدا کردن به خود عالی باید به دنبال علم حقیقی که قران است باشیم .
حال سؤال این است که ما چگونه و از چه طریقی می توانیم به این علم که در قران است برسیم ؟
قبلا عرض شد که با مجاهده ی علمی و عملی ؛ یعنی مجاهده و تلاش برای باسواد شدن و کسب علم و
آموختن قران ،که در وهله ی اول ضروری است ، تو تا لفظ و معنی ظاهری قران را ندانی ؛ نمی توانی مفهوم آیات
را بفهمی ودر نتیجه نمی توانی به آنچه قران از تو خواسته ، عمل کنی . مجاهده ی علمی تکلیف تو را بر تو
نشان می دهد و تو با آشنا شدن با مفاهیم قران ، کم کم به آیات قران شناخت پیدا می کنی و
با زبان او را شکر می گویی ؛ که این را "شکر زبانی " گویند .بعد از این شکر ، رغبت پیدا می کنی که
به قران عمل کنی ؛ یعنی این شناخت تو را به عمل به قران می کشاند ؛ که این را " شکر عملی " گویند .
با عمل به قران تو در هر میدانی می فهمی چه تکلیفی داری و با رغبت آن را انجام می دهی ؛
یعنی با انجام دادن وظیفه ای که به عهده ات است ،در عمل نشان می دهی که شاکر و مطیع فرمان او
هستی و این شکر دیگر لقلقه ی زبانت نیست ، بلکه هم با زبان او را شکر می گویی و هم در عمل شاکری !
لذا بعد از این شکر عملی ، وجود تو باز می شود و آیات را بهتر از قبل می فهمی و بهتر هم عمل می کنی ؛
چون قران زنده است ، اگر تو با قران انس گیری و همراه شوی ؛ قران تو را زنده می کند و به حیات می رساند .
پس با هر بار عمل کردن ، معرفت تو به قران بالاتر می رود و بصیرت پیدا می کنی و روح تو وسعت می گیرد و
بازتر می شود و عمل تو هم نورانی تر از قبل می شود و........
به همین گونه تو در وجودت سیر می کنی و معرفت تو بالا و بالاتر و عمل تو هم با اخلاص و با اخلاص تر می شود
و در نتیجه ، وجود تو هی لطیف و لطیف تر و الطف می شود وقران درون خود را بر تو باز می کند و تو به باطن
قران دست پیدا می کنی و با قران سیر و حرکت می کنی .چون " لا یمسّه الّا المطهّرون " فقط پاکان می توانند به بطن قران برسند .
وقتی تو به بطن قران رسیدی ؛ به بطن و درون خودت (خود عالی ) هم می رسی . چون قبلا گفتیم که قران
نسخه ی وجودی ماست و ما فقط با عمل به قران می توانیم خود را بیابیم و به زیبایی های درونمان دست پیدا کنیم .
. حال این سیر و حرکت با قران تو را به اعلی علیین می رساند ،
یا در جنّات النعیم یا فردوس برین و رضوان و............ " و الله اعلم " .
برچسبها:


















