فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم

عرق شاتره یکی از مؤثرترین داروهای گیاهی است که در پاکسازی بدن از سموم ناشی از استعمال سیگار بسیار مؤثر است .

برای استفاده از فواید این عرق گیاهی کافی است هر روز 2 لیوان از آن را بنوشید تا به مرور شاهد دفع سموم و اخلاط ناسالم از بدنتان باشید .

علاوه براین نوشیدن این عرق گیاهی جذب ویتامین c را در بدن افزایش می دهد و به مرور موجب افزایش وزن و بازگشت افراد سیگاری به وزن طبیعی می شود .

    


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:سیگار, ترک سیگار , دفع مواد سمی , ویتامین c ,شاتره , خاصیت شاتره , داروی گیاهی , , | 9:16 | نویسنده : ایرانمنش |

بسم الله الرحمن الرحیم

دنیاداران به دنیا اشتغال دارند و به کسی هم که رنگ دنیا را دارد ، دلبسته اند و هر چه رنگ دنیا در آن نباشد از آن بیزارند .

آنان که اهل معنا هستند ، به هر چه رنگ معنا را دارد ؛ دلبسته اند و هر چه رنگ معنا در آن نباشد از آن بیزارند .

دنیاداران با دنیایی که در آن زندگی می کنند ؛، آرامش دارند ، یعنی با دنیای ساخته ی افکار خودشان به آرامش کاذب رسیده اند و این آرامش کاذب فقط تا لب گور با آنان است .

از آنجا به بعد این آرامش کاذبانه از آنان کنار می رود و آنان در تنهایی وحشتناکی به عالم بعدی منتقل می شوند .

اما آنان که با عالم بالا خو گرفته اند ؛ با سیر کردن در درون و عالم حقیقی وجودشان به آرامش حقیقی رسیده اند و این آرامش با آنان هست ،

تا زمانی که مرگ آنان فرا می رسد و این آرامش درونی خود را به عالم بعدی هم منتقل می کنند . چون این آرامش درون را در عالم متصل خود دارند ؛

لذا می توانند آن آرامش را به عالم منفصل خود هم منتقل کنند . چون آرامشی که آنان دارند ؛ حقیقی و هم سنخ و هم رنگ درون است و از آنان جدا نمی شود ،

بلکه با آنان هست و آنان این آرامش را در فردا هم دارند . چون عالم معنا یک عالم حقیقی است نه وهمی . کسی که امروز در عالم معنا سیر می کند ،وجودش رنگ و روی حقیقت را می گیرد .

اما کسی که امروز از عالم معنا بیگانه است و فقط در دنیا سیر می کند ؛ چون دنیا و ذات دنیا فانی و وهمی است ؛ پس هر کس هم که افکار و

عقایدش دنیایی باشد و سرمایه ی عمر خود را فقط در دنیا بریزد و تمام عمر مشغول دنیا باشد ؛ وجودش با وهم پر می شود و وقت رفتن هم باید این وجود وهمی را در خاک رها کند و

خود با دست خالی به عالمی بسیار وسیع و باز منتقل شود و آنجا جز حسرت چه دارد ؟!!  


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

در عالم ماده اگر به کسی عشق بورزی و دوستش داشته باشی ، همیشه آرزومندی که صدایش را بشنوی . حال اگر بین تو و او مسافتی فاصله باشد ؛ از طریق تلفن و غیره می توانی صدای او را بشنوی . اما اگر بر اثر یک

بیماری گوشهای تو ، کر باشد و تو شنوایی خود را از دست داده باشی ؛هر چند که آن معشوقه ی تو از پشت تلفن با صدای بلند با تو صحبت کند ، تو ابدا نمی توانی صدای او را بشنوی .این فراق و نشنیدن صدای او به علت

نقص و خرابی گوش تو است ؛ نه نبود او  . او هست و با تو هم صحبت می کند و صدای فریاد تو را هم می شنود ، که هی داد می زنی :" بلندتر صحبت کن " تا فقط یک کلام از او بشنوی ؛ اما میسّر نیست و این نشنیدن صدای او و این فراق ، برای تو کشنده است .

هر چه امروز در عالم ماده مشاهده می کنید ؛ حقیقت آن و حد اعلای آن در عالم بالا و در قیامت نمود دارد . البته این که شما در عالم ماده می بینید ؛بسیار نازله و در حد فهم و درک ما است ؛ و صورت اشدّ آن را فردا در عالم

بالا مشاهده خواهیم کرد . این فراق و دوری از امام (عج) که امروز برای تو سخت می آید و تحمل آن مشکل است ؛ فردای قیامت این فراق و دوری بسیار کشنده تر از این است که امروز داری ، برای همین از آن به "عذاب الیم و عذاب عظیم " تعبیر شده . 

امروز اگر تو بر اثر گناهان فعلی و صفتی ، بر روی دیدگان و گوشهای جان خود پرده بکشی و آرزومند این باشی که صدای امام و محبوب جانت را بشنوی و او را ببینی ؛ میسّر نمی شود . هر چند که او همیشه ناظر و حاضر

است و تو را می بیند و صدای فریاد تو را هم می شنود که هی می گویی :" آقا خودت را به من نشان بده ؛تا فقط یک بار تو را ببینم و صدایت را بشنوم ". اما چون گوش و چشم جان تو بر اثر کثرت گناه کور و کر شده ، نه صدای او را می شنوی و نه ...

بله محبوب هست و حضور دارد ، اما من و تو  فراق و درد دوری او را در ندیدن و نشنیدن و ادراک نکردنش داریم واین ما هستیم که از خود (خود عالی) غایبیم و علتش را هم نمی دانیم تا لااقل خود و درون خود را معالجه کنیم

تاشاید از این کری و کوری و تاریکی درونمان بدر آییم و به روشنایی و بصیرت دل برسیم و او را بیابیم و ببینیم که او هست و ما را می بیند و ما را یاری می کند ؛ تا بلکه زبانمان به شکر باز شود نه شکوه و شکایت . "انشاءالله "

 

 

 

 


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

هر چیزی را بسوزانیم ؛ ماهیتش تغییر می کند و به طور کلی از خاصیت اولیه اش می افتد .چوب را اگر بسوزانیم و

آنقدر بسوزد تا زغال شود ؛ ماهیتش عوض می شود و دیگر خاصیت چوب را ندارد و فقط به درد آتش می خورد ؛

درسته ؟! پس آثاری که از چوب صادر می شود را نمی توان از زغال توقع داشته باشیم . مثلا چوب را می توانیم

بتراشیم و آن را به شکل های مختلف  میز و در و پنجره و.....در آوریم و از آن استفاده کنیم ؛ اما زغال را به

محضی که بتراشی ؛ پودر می شود . پس زغال هیچ کاربردی جز آتش و سوختن ندارد و فقط باید در آتش برود و بسوزد .

انسان ، حامل اسماء الهی است و برای این به دنیا آمده تا این اسماء را که خداوند در فطرت و درون او به امانت گذاشته را از قوه به بالفعل برساند و به سعادت برسد ؛ چون انسانیت انسان به این است که این گوهر

گرانبهای درونش را به فعلیت برساند و آثار انسانی از خود ظهور دهد . حال این انسان حامل اسماء الهی اگر با سیئات و گناهان پی در پی ؛ اسماء درونش را بسوزاند و از کار بیندازد ؛ بعد از سوخته شدن آیا ماهیتش عوض

می شود یا نمی شود ؟! بله ماهیت درونش از صورت انسانی به شیطانی تبدیل می شود و دیگر خاصیت یک انسان را ندارد و ابدا آثار انسانی از او ظاهر نمی شود . پس از انسانی که خود را و تمام سرمایه ی درونش را به

دنیای مدرنیته ی غرب فروخته و تمام ساعات عمرش را وقف دنیا کرده و به دنیا مشغول است و از آخرت باز مانده نمی توان از او توقع انسانیت داشت ، چون خاصیت انسانی او سوخته و از آثار افتاده .حال اگر تو بتوانی زغال را

به صورت اولیه اش برگردانی تا به تو مبلمان و کمد و ... تحویل دهد ؛ به همان اندازه خواهی توانست انسانی را که صورت انسانی او بر گشته را انسان کنی تا آثار انسانی از او صادر شود . پس انسانیت انسان به این است که

انسان باشد و آثار انسانی از خود بروز دهد . آثار انسانی یعنی انسانی که دارای عفو ، صبر ، بخشش ،صداقت ، رازداری ،خیر خواهی . ایمان ووووووو   غیره باشد .

  

   


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

قبلا گفتیم اگر خود را بشناسی ؛ پروردگار و ربّ خود را خواهی شناخت ، ربّ یعنی پرورش دهنده . یعنی درون تو را یا امام نار می پروراند یا امام نور . ما به هر سو که حرکت کنیم ، خداوند مهربان با اسم ربّش ما را در همان سمت و

سو هدایت می کند و می برد . اگر تو با اختیار خودت به سوی نار و آتش بروی ؛ امام نار تو را در جهت آتش و عذاب می پروراند ، اما اگر به اختیار خودت راه راست را انتخاب کردی و و به طرف بهشت حرکت کنی ؛ امام نور در همان

راه تو را هدایت می کند و می پروراند. پس مهم تو هستی که کدام مسیر را انتخاب کنی. خداوند انتخاب را به عهده ی ما قرار داده و ما اختیار داریم که در تحت فرمان الهی حرکت کنیم یا در تحت فرمان شیطان ؟!

 اگر تو به فرمان الهی و آنچه خدا بر تو واجب کرده ، عمل کنی و به اختیار خودت به سوی هدایت اولیه حرکت کنی ؛ بله هدایت ثانویه هم شامل حال تو می شود و تو را از جایی که گمان نداری هدایت می کند و

جلو می برد . امااگر حماقت کردی و به اختیار خودت فرمان الهی و آنچه بر تو واجب کرده را کنار زدی ؛ نه تنها در هدایت اولیه قرار نمی گیری ، بلکه هدایت ثانویه هم شامل حال تو نمی شود و او تو را ضالّ و گمراه به حال خود

رها می کند تا این چند صباح عمر را که به قول خودت خواستی در کیف و لذت بگذرانی ؛ بگذرد و بعد از زمانی نه چندان دور وقتی در عالم اخری ، بیدار شدی ، خودت می بینی که با یک لذت زود گذر دنیا چه لذتهای ابدی را که از دست داده ای  و...........آنجاست که خواهی گفت : " خودم کردم که ...."

 

   


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

شرمنده از اینکه اینترنت قطع بود و نشد مطلبی را پست کنم ؛ چون خط اصلی قطع بود ؛ تمام ارتباطات هم قطع شد و با این قطع شدن نمی توان چیزی را دریافت کرد ؛ درسته ؟!

اگر خط اصلی وجود تو که قلب توست دائم قطع باشد ، تو به هیچ وجه نمی توانی از عالم بالا چیزی را دریافت کنی . برای ارتباط برقرار کردن با عالم بالا باید خط اصلی وجودت وصل باشد .

انسان زمانی انسان نامیده می شود که وجودش به عالم بالا وصل باشد . کسی که وجودش دائم قطع و وصل می شود ؛ اگر وصل در او بیشتر باشد ؛ یعنی صورت اصلی او انسانی است و از او کار انسانی سر می زند .اما

اگر بیشتر اوقات وجود او در قطعی به سر می برد پس وجهه و صورت اصلی او شیطانی است و افسارش را به دست شیطان داده ؛ یعنی کارهای او بیشتر صورت شیطانی دارد تا انسانی .

 قطع و وصل شدن وجود تو  به سبب گناهانی است که انجام می دهی . کسی که در فکر و اندیشه اش دائم برای دیگران نقشه می کشد ؛ تا دیگران را ضایع کند و یا مال آنان را زیرکانه به نام خود می زند ؛ یا بی پروا حرام و

منکر را انجام می دهد  و آن را به دیگران هم نشر می دهد  و در جامعه هرج و مرج ایجاد می کند و دائم در گناه پرسه می زند ؛ در هر مجلس حرامی بی پروا شرکت می کند و.....

این حالات و افعال او نشانگر این است که خط اصلی وجود او قطع شده و متأسفانه این قطع شدن را هم ادراک نمی کند . چون قبلا عرض کردیم کسی که دائم در گناه پرسه می زند و بعد از

انجام گناه خرسند است و رغبت دارد آن گناه را باز تکرار کند ؛ این حالت ، کم کم نور وجودش را خاموش می کند و قبح و زشتی گناه را نمی فهمد . اما کسی که بین این قطع و

وصل است اگر بر اثر غفلت مرتکب گناهی شود ، به محض پشیمانی درون و برگشتن از گناه ، اگر نیت خود را از شرّ به خیر تغییر دهد و در قلبش از انجام آن گناه احساس انزجار

داشته باشد ؛ این انزجار و پشیمانی ، مجددا خط وجود او را به عالم بالا وصل می کند و او در وجودش احساس سبکی و رضایت می کند .

توبه یعنی پشیمانی و برگشت درون . به محضی که تو در درون پشیمان شوی و بخواهی برگردی او تو را قبول می کند و وصل صورت می گیرد . چون خدا بسیار آمرزنده و مهربان است ؛

" والله غفور رحیم "     


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

مادر برای اینکه بچه ی یک ساله اش را به بلند شدن و راه رفتن تشویق کند ، در ابتدا یک شیء رنگی و جذاب در حد و اندازه ی فهم کودکش در فاصله ی بین خود و بچه قرار می دهد . جذبه ی این شیء رنگی و براق بچه را

تشویق می کند تا از جایش بلند شود و به سوی او گام بردارد . تمام هدف مادر این است که به بچه اش راه رفتن بیاموزد تا به سوی مادر حرکت کند و به مادر برسد ، مادر او را بغل کند و نوازش کند و به او شیر دهد . حال اگر

بچه تمام توجه اش به آن شئ رنگی باشد و از آغوش مادر و شیر مادر غافل شود و بخواهد در تمام ساعات به آن شئ مشغول باشد و مادر را نبیند و صدایش را نشنود ، طبیعی است که از آغوش گرم مادر و محبت حقیقی مادر

محروم می ماند و آن شئ هم نه می تواند او را تغذیه کند و رشد دهد و نه ...و...بعد از مدتی که با آن بازی کرد و خسته و گرسنه شد ، خود بخود صدایش به گریه بلند می شود و به دنبال مادر می گردد.

 خداوند مهربان می خواهد انسان را به عشق حقیقی برساند تا به واسطه ی این عشق بتواند به آرامش وجودش دست پیدا کند. در وهله ی اول چون انسان بینا نیست و جهل دارد و قدم هایش سست و طلبش پائین است و بینش و ادراک بالا را

ندارد ؛ برای به حرکت در آوردن او یک عشق مصنوعی و مجازی را به او نشان می دهد و به اندازه ی فهم و درکش ، جاذبه را در یک مجاز قرار می دهد ؛ تا به واسطه ی جذبه ای که آن مجاز در دل او ایجاد می کند ، طلب خواستن و بلند شدن در او ایجاد شود تا او حرکت کند و به دنبال معشوق واقعی بگردد ؛ چون

در پشت این مجاز ، حقیقتی نهفته و معشوقی حقیقی است که در انتظار اوست . حال اگر این عاشق که به سوی عشق مجازی در حرکت است ؛ نداند که در پشت این مجاز ، حقیقتی است که برای رسیدن

به آن باید از این مجاز عبور کند و همچنان در این مجاز بماند ، هرگز نمی تواند به عشق حقیقی دست پیدا کند و تا زمان مرگ چشمش همچنان به حقایق کور می ماند و وقتی هم که چشم باز کرد و به دنیای دیگر منتقل شد ،

تازه می فهمد که تمام انرژی هایش را در راه یک معشوق مجازی ریخته و سرمایه هایش را در خیالات واهی از دست داده ؛ آن وقت است که صدایش به گریه بلند می شود و ناله ی واحسرتا دارد که  .... ...... دیگر چه سود؟

!

 


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

شکر بر دو نوع است : شکر زبانی   ، شکر عملی

گفتیم که ما برای رسیدن به حقیقت وجود و برای دست پیدا کردن به خود عالی باید به دنبال علم حقیقی که قران است باشیم .

حال سؤال این است که ما چگونه و از چه طریقی می توانیم به این علم که در قران است برسیم ؟

قبلا عرض شد که با مجاهده ی علمی و عملی ؛ یعنی مجاهده و تلاش برای باسواد شدن و کسب علم و

آموختن قران ،که در وهله ی اول ضروری است ، تو تا لفظ و معنی ظاهری قران را ندانی ؛ نمی توانی مفهوم آیات

را بفهمی ودر نتیجه نمی توانی به آنچه قران از تو خواسته ، عمل کنی .  مجاهده ی علمی تکلیف تو را بر تو

نشان می دهد و تو با آشنا شدن با مفاهیم قران ، کم کم به آیات قران شناخت پیدا می کنی و 

با زبان او را شکر می گویی ؛ که این را  "شکر زبانی " گویند .بعد از این شکر ، رغبت پیدا می کنی که

به قران عمل کنی ؛ یعنی این شناخت تو را به عمل به قران می کشاند ؛ که این را " شکر عملی " گویند .

با عمل به قران تو در هر میدانی می فهمی چه تکلیفی داری و با رغبت آن را  انجام می دهی ؛

یعنی با انجام دادن وظیفه ای که به عهده ات است ،در عمل نشان می دهی که شاکر و مطیع فرمان او

هستی و این شکر دیگر لقلقه ی زبانت نیست ، بلکه هم با زبان او را شکر می گویی و هم در عمل شاکری ! 

لذا بعد از این شکر عملی ، وجود تو باز می شود و آیات را بهتر از قبل می فهمی و بهتر هم عمل می کنی ؛

چون قران زنده است ، اگر تو با قران انس گیری و همراه شوی  ؛ قران تو را زنده می کند و به حیات می رساند .

پس با هر بار عمل کردن ، معرفت تو به قران بالاتر می رود و بصیرت پیدا می کنی و روح تو وسعت می گیرد و

بازتر می شود و  عمل تو هم نورانی تر از قبل می شود و........

به همین گونه تو در وجودت سیر می کنی و معرفت تو بالا و بالاتر و عمل تو هم با اخلاص و با اخلاص تر می شود

و در نتیجه ، وجود تو هی لطیف و لطیف تر و الطف می شود وقران درون خود را بر تو باز می کند و تو به باطن

قران دست پیدا می کنی و با قران سیر و حرکت می کنی .چون " لا یمسّه الّا المطهّرون " فقط پاکان می توانند به بطن قران برسند .

وقتی تو به بطن قران رسیدی ؛ به بطن و درون خودت (خود عالی ) هم می رسی . چون قبلا گفتیم که قران

نسخه ی وجودی ماست و ما فقط با عمل به قران می توانیم خود را بیابیم و به زیبایی های درونمان دست پیدا کنیم .

حال این سیر و حرکت با قران تو را به اعلی علیین می رساند ،

یا در جنّات النعیم یا فردوس برین و رضوان و............ " و الله اعلم " .

 

 


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شکاری را که تو می خواهی بزنی ، باید بر اساس ریزی یا درشتی ،

آن را بسنجی و تیر مناسب به طرف آن پرت کنی ، تا آن را بدست آوری .

به سوی پرنده تیر لطیف و ظریف پرت می کنی ؛ اما آهو را با تیر قوی تری شکار می کنی .

شکار ملکوتی تیر مخصوص و لطیف می طلبد ، اما شکار جبروتی تیری قوی تر و الطف می خواهد .

عمر به اتمام رسید و ما تیرهای جانمان را به رایگان به سوی کدام صید به هدر داده ایم و

 اینک تو با آخرین تیری که در دست داری ؛می خواهی باز آن را در طلب دنیا خرج کنی و

دنیا را شکار کنی یا با احتیاط ملکوت و جبروت را نشانه گرفته ای و

می خواهی صید آسمانی داشته باشی ، کدامیک ؟!!

  

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 18 اسفند 1392برچسب:شکار , آهو , پرنده , تیر , تیرهای عمر , , | 7:56 | نویسنده : ایرانمنش |

بسم الله الرحمن الرحیم

سواد با علم فرق دارد . جهل در مقابل علم است نه در مقابل بیسوادی .پس جای تعجب نیست ؛ اگر بگوییم فلانی دنیایی علم دارد و جاهل است ؛

اگر جاهل است ،پس فقط سواد و مدرک دارد ؛ اما علم ندارد . چون آنچه علم نیست ، جهل است و هیچ گاه سواد داشتن ، نمی تواند جهل تو را  ببرد ،

 در سواد آموزی مدرک تو بالا می رود و تو سواد خواندن و نوشتن پیدا می کنی و می توانی مقالات بنویسی ، اما عمق مطالب را نمی چشی ،

چون سواد فقط تو را به دانایی می رساند نه دارایی . کسی که هنوز نتوانسته به دارایی های وجودش دست پیدا کند نمی تواند ادعا کند ؛ علم دارد .

 علم ، عقل تو را رشد می دهد و مرتبه ی شناخت تو بالا می رود و وجود تو دارا می شود و تو عمق مطالب را می یابی .

سواد به درد خود دانی می خورد و تو با انباشته کردن مدرک روی مدرک ، نهایتا می توانی در نقش یک پزشک ماهر در معالجه ی جسم دانا شوی .

یا یک مهندس خبره و یا یک خلبان کارآزموده یا .......فلان و بهمان شوی . کلا عرض بنده این است که سواد ، فقط به درد عالم دنیا و جسم و خواسته های جسم می خورد .

البته ما به این سواد هم نیاز داریم ؛ چون یک بعد ما در عالم ماده است و باید ناچارا در زمین زندگی کنیم ؛ پس باید به جسم و خصوصیات جسمانی خودمان هم علم داشته باشیم و

آن را سالم نگه داریم . چون جسم ، مرکب روح است و گویند که عقل سالم در بدن سالم است .حال منظور من این است که تو به عنوان یک انسان به این سواد خود اکتفا نکن و

به خود و مرتبه ی بالای وجودت هم توجه کن و شناخت خود را بالا ببر و علاوه بر سواد آموزی ؛ کسب علم کن و خود را بیاب .

چون با کسب علم تو می توانی به خود عالی دست پیدا کنی و به دارایی های وجودت می رسی و درون شناس می شوی و درون را معالجه می کنی .

امروزه آنقدر این مطالب غریب و دست نخورده مانده اند که برای یک کلمه حرف حق باید آنقدر فشار بکشی تا با مقدمه و مثال و غیره و ذلک بتوانی منظور خود را بگویی .

 دانشگاه امروزی فقط سواد تو را بالا می برد ، و تو را همچنان در جهل نگه می دارد . اما علم یک امر وجودی و از جنس عقل است و عقل تو را رشد می دهد و

 و تو صاحب علم می شوی ،یعنی علم را دارا می شوی و راه را از چاه می شناسی . 

  


برچسب‌ها:

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سحر دانلود