بسم الله الرحمن الرحیم
زمانی که تو به آشپزخانه می روی و در حال پخت غذا هستی؛ باید دائم مراقب غذایت باشی تا نسوزد . یعنی غذا تا زمانی که خوب پخته نشده ؛ احتیاج به مراقبت کامل دارد ، اما رمانی که پخته شد دیگر مراقبت نمی خواهد . انسان تا زمانی که در مسیر سلوک حرکت می کند تا به انسانیت برسد ؛ تا زمانی که هنوز انسان نشده ؛ باید دائم مراقب افعال و حرکات خود باشد . اما زمانی که به مقصد رسید و پخته شد ؛ دیگر احتیاج به مراقبت ندارد چون به امام نور رسیده و بقیه ی راه را با امام همراه می شود و امام او را می برد .
در ادامه مطلب با ما همراه باشید....
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
براستی که مرد هرگاه بمیرد ، مردم گویند : چه بر جای گذاشته ؟ و فرشتگان گویند : چه پیش فرستاده است ؟...
(رهنمودهای امام علی علیه السلام به من )
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
علامت اینکه الان روز است و شب نیست ؛ این است که خورشید در آسمان است و هوا روشن است ، هرچند که تو در اتاق تاریکی بسر می بری که پرده ها ی ضخیم دارد و تو وجود خورشید را انکار کنی ؛ اما تابش خورشید هست و هوا همچنان روشن است ؛ اما چون تو این نور و روشنایی را نمی بینی ؛ می گویی خورشید نیست .
خورشید زمان ، خورشید عصر ، امام عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )دائم و علی الاتصال بر وجود تو می تابد و بر تو نظر دارد و به تو فیض می رساند ؛ هرجند که تو پرده های ضخیم گناه را بر پنجره ی خانه ی قلبت بکشی و تابش و نور خورشید زمان را (امام عصر علیه السلام ) را حس نکنی و وجود او را انکار کنی ؛ اما او حاضرو ناظر بر توست و همچنان بر وجود تو می تابد ..........
بله خورشید حاضرست اما نابینا چون نمی بیند ؛ تصور می کند که خورشید غایب است . اگر امروز امام (عج ) از من غایب است ؛ چون من در غیب وجودم غایبم و در نتیجه حضور امام (عج ) را ادراک و حس نمی کنم .
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی چشم تو بینایی اش کم می شود؛ اشیاء و آدم ها را از فاصله ی دور واضح و روشن نمی بینی ؛ لذا اگر دوستان صمیمی ات از این فاصله تو را نگاه کنند و سلام دهند ، تو به سلام و نگاه آنها توجهی نداری .اما وقتی به تو نزدیک می شوند و در مقابل تو قرار می گیرند ، از اینکه آنها را نشناختی و جواب سلام آنها را ندادی ؛ شرمنده می شوی .
من به دلیل اینکه سالها چشم دلم بر اثر گناهان پی در پی کور شده و بینا نیست ؛ ولی نعمت خود را که لحظه لحظه مرا می نگرد و به من سلام می کند را نه می بینم و نه سلام او را می شنوم ؛ چون چشم و گوش دلم باز نیست ، پس نه حقیقت را ادراک می کنم و می بینم و نه شعورم می رسد که سلام او را باید جواب دهم .
حال اگر من معرفتم را نسبت به حضرت بالا ببرم ؛به هر اندازه که این معرفت در من بالا می رود ؛من قدم به قدم به او نزدیک و نزدیک تر می شوم ؛ تا اینکه حقیقت او را خیلی روشن در مقابل خودم می بینم و از اینکه تا این زمان از او فقط یک شبه می دیدم و او را دور می انگاشتم ؛ شرمنده می شوم که او سالهاست حاضر و ناظر کارهای من بوده و هست و به من نظر داشته و من همیشه از او غایب بودم و تصور می کردم او مرا فراموش کرده .
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی تو به آیین نامه عمل کردی و طبق مقررات آن رانندگی کردی و از چراغ قرمز هم عبور نکردی ؛ بلکه در پشت آن ایستادی و به حقوق دیگران احترام گذاشتی ؛ نه تنها از راه و مقصدت باز نمی مانی ، بلکه به سلامت به مقصد می رسی .
وقتی تو آیین نامه ی نماز را می خوانی و در آنجا که در نماز می گویی : " ایّاک نعبد و ایّاک نستعین " فقط به زبان نمی گویی ؛ بلکه عملا هم در خارج از نماز فقط و فقط او را معبود خود قرار می دهی و فقط از او یاری می خواهی نه از غیر . بله این تو را به مقام مصلّین و نماز گزاران واقعی می رساند ؛ چون حقیقت نماز را در وجودت پیاده کردی ؛ پس در نماز هم عروج داری و با هر عروجی در نماز رتبه ی تو بالا می رود و کم کم بینش تو الهی می شود و با این بینش، واقعیت و اسرار هستی را می یابی و آنچه در پشت پرده است را به عیان می بینی و در وجود فریاد می زنی : ایّاک نعبد ...
تا دیروز مردمان بر سنگ و بت و تراشیده های دست خود سجده می کردند و امروز بر مقام و مدرک و ریاست و پول و سنگ و فلزاتی چون طلا و جواهرات و شأن و شئونات خود به سجده افتاده اند و حبّ این معبودان کذایی انسانیت را از بشر گرفته و این عشق مجازی چشم دل آنها را کور کرده و آنها در نماز هم در اندیشه ی این مجاز سیر می کنند ؛ و این آنها را از سیر در ملکوت و عروج در نماز باز داشته چون نماز فقط لقلقه ی زبان آنهاست ؛ برای همین تا امروز وجودشان بارور نشده و از نماز هیچ بهره ا ی نبرده اند .
آری این معبودان کذایی بشر امروزی را تا نهایت یأس و ناامیدی به اوج افسردگی رسانده و او همچنان سردرگم دنبال راه نجاتی است ؛ غافل از اینکه این درد در خود اوست و آن شفا و رهایی هم در خود اوست ؛ فقط کافی است به یک معبود سجده کند و فقط از او یاری بخواهد و بس .
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
عاقبت بی اعتنایی به چراغ قرمز و عبور از آن ، این می شود که تصادف می کنی و علاوه بر خسارت جانی و مالی از ادامه ی راه باز می مانی و متوقف می شوی و به مقصد هم نمی رسی .
وقتی تو به چراغ قرمز و وجدانی که در حین گناه در وجود تو روشن می شود ؛ با بی اعتنایی به آن ندای اسمانی به گناه ادامه می دهی و از خط و چراغ قرمزی که خدا آن را در مسیر وجودت رو شن گذاشته و به تو خطاب می کند : بایست ! و در پشت آن گناه بمان و به آن نزدیک نشو ! اما تو دیوانه وار از آن خط قرمز عبور می کنی و خود را به گناه آلوده می کنی ؛ نتیجه اش این می شود که با شیطان اصابت و برخورد می کنی و از مسیرت منحرف و متوقف می شوی و به مقصد هم نمی رسی .
شیطان روح و جان تو را با انجام گناه زخمی می کند ؛ اما تو این درد و زخم های دست و پای جانت را حس نمی کنی؛ چون بر اثر گناهان پی در پی ، روح تو کرخ شده و حس و ادراک درد را ندارد . اما روزی می رسد که در حال احتضار ، این بیهوشی و کرخی روح از تو کنار می رود و تو هوشیار می شوی و درد را حس می کنی و با درد و ناله ی واحسرتا دنیا را وداع می کنی .
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
تو وقتی برای دریافت گواهی نامه رانندگی مراجعه می کنی ، اول باید در آیین نامه شرکت کنی و بعد از امتحان تئوری و قبولی در آیین نامه ، تازه باید وارد عمل شوی و آنچه یاد گرفتی را در عمل پیاده کنی و عملا آن را نشان دهی .
در عنوان ( کمر بند ایمنی خود را ببند ) عرض شد بعد از نشستن در جایگاه راننده و بستن کمر بند ایمنی و تنظیم آینه ، باید ترمز دستی را در حالتی خاص قرار دهی و بعد با استارت زدن و روشن شدن موتور ، با دنده ی یک خیلی آرام حرکت کنی .
سالک بعد از وارد شدن به نماز (بعد از بستن کمربند ایمنی جان ) باید آینه ی ایمان را در خود تنظیم کند . بعد با استارت زدن ( عمل به واجبات ) موتور جان و روح خود را روشن کند و با دنده ی یک ، خیلی آرام سیر و حرکت خود را به سوی آسمان وجودش آغاز کند و البته با وارد شدن و شروع واجبات نباید آنقدر سرعت گیرد که نفس خسته شود و در راه توقف کند ؛ بلکه در ابتدا باید با دنده ی یک و آرام وارد عمل شود تا نفس از روی رضایت و حال خوش نماز واجب پنج گانه را با بشّاشیت بخواند نه به اکراه ! که قران در آیه الکرسی میفرماید : " لا اکراه فی الدین " .
وقتی ماشین حرکت کرد و سرعتش تند شد ،؛ تو باید به همراه این سرعت گرفتن دنده را از یک ، به دنده ی دو - سه ، بالا ببری .
وقتی در راه سلوک به واجبات عمل کردی ؛ کم کم سرعت تو بالا می رود آن وقت بر اساس طلب قلبت باید با دنده ی بالاتری حرکت کنی و قلب از تو مستحبات را می طلبد و وجودت علاقمند می شود که بعد از نماز بیشتر سر سجاده بنشیند و تعقیبات نماز را هم بخواند و......
این حرکت و رانندگی در زمین با جسم صورت می گیرد و آن سیر و رانندگی در آسمان ، سیر و پرواز در وجود است که با روح و جان تو صورت می گیرد .
پس تا رسیدن به مقصد، همچنان در آسمان وجودت سیر کن و اوج بگیر و بالا برو تا به فردوس و رضوان الهی و مقصد نهایی برسی ؛ " انشاءالله "
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
1- برای رانندگی کردن در ابتدا باید کمر بند ایمنی خود را ببندی که اگر در راه به چاله ای برخورد کردی یا در اثر اصابت به جایی ؛ پرت شدی ، این تو را نگه می دارد و آسیبی نمی بینی .
در ابتدای راه سلوک ، سالک باید کمربند نماز را بر خود ببندد که اگر در مسیر راه خواست به چاله ی گناهی پایش بلغزد ؛ چون نماز " تنهی عن الفحشاء " است ؛ او را در برابر آن گناه حفظ می کند و نگه می دارد .
2- بعد باید آینه را جوری تنظیم کنی تا آمد و شد دیگران را از پشت سرت ببینی ؛ و با آنها برخورد نکنی و از راهت متوقّف نشوی .
تو باید آینه ی ایمان را جوری در خود تنظیم کنی که بینش و دیدگاه تو توحیدی شود و از افق و زاویه ای برتر، آنچه تا کنون پشت سر گذاشته ای را ببینی و در سیر و حرکت در مسیر آسمان و خانه ی خضرای وجودت ، اگر به رانندگان و سالکان ناشی برخورد کردی ، آنها تو را از راهت باز ندارند و متوقّف نشوی .
3- این رانندگی همچنان ادامه دارد .............
)
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
حیوان به علت نداشتن عقل ، نه می فهمد و نه تشخیص خوب و بد را می دهد . اگر تو دائم با حیوانی مثل گوسفند یا سگ در یک جا منزل داشته باشی ؛هر آن ممکن است براثر نداشتن عقل به تو آسیب برساند یا منزل را کثیف کند و تو را به زحمت بیندازد . یک گوسفند فقط سرش رو به پایین است و فقط غذای خودش را می بیند و می خورد . چون ساختار وجود گوسفند رو به پایین است که بالا و آسمان را نمی بیند ، لذا تصوراتش حول محور دنیا می چرخد و ابدا وجه و صورت او رو به بالا نمی چرخد .
انسانی که دائم در آخور طبیعت دست و پا می زند و فقط و فقط به فکر غذای جسم است و در حیوانیت بسر می برد و روح و اصل خلقت خود را فراموش کرده و براثر نداشتن ایمان ، عقل در او خاموش شده و چون عقل در انسان خاموش شود ، دیگر خوب و بد زندگی را تشخیص نمی دهد و فقط به دنبال سود و زیان دنیاست .چون صورت و وجه او رو به پایین و رو به دنیا خم شده و او دیگر عالم بالای انسانی خود را نمی بیند . چنین انسانی اگر با تو در یک منزل زندگی کند ؛ آسیب جدّی به تو می رساند ؛ چون او بر اثر نادانی مکر و فریب شیطان را ادراک نمی کند ؛ لذا نه می تواند خود را از گزند و آفات مکر شیطان نجات دهد و نه تو را !!
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روزی قبل از تحویل سال به طور اتفاقی با یک مسیحی آشنا شدم که بسیار سر در گم بود و به قول خودش راهش را گم کرده بود و از مسلمانان و آداب مسلمانان سؤال می کرد . و تشنه ی یک راه آسمانی بود . تمام انسانها در ذات و فطرت تشنه ی آن راه آسمانی هستند ؛ منتها عده ای این فریاد و غوغای دلشان را کاذبانه جواب می دهند و موقتا روی آن پرده می پوشند ؛اما فطرت عده ای با این جاذبه های کاذب دنیا سیر نمی شود و همچنان تشنه اند و به دنبال یک چشمه ای هستند که زمزم از آن بجوشد و آنقدر هم بیدارند و دیده ی تیز بینی دارند که به این آسانی به دام هر راهزن و چاهی نمی افتند و از هر چشمه ی کذایی آب طلب نمی کنند .
او بسیار تشنه ی حقیقت بود و بی صبرانه می خواست راه حقیقی خود را بیابد . من اصراری نداشتم که او حتما مسلمان شود ؛ چون خداوند مهربان انسان را آزاد آفریده و انسان خودش باید راه خودش را انتخاب کند . به هر حال برای اینکه کمکش کرده باشم تا خودش راه درست را انتخاب کند ، در همین وبلاگ در عنوان : تو چه مسلمان باشی چه نباشی تا مطیع امر خداوند نشوی ؛ به سعادت نرسی و در چند عنوان دیگر ، مطالبی را نوشتم و تقریبا متقاعد شد و خواست که مسلمان شود . تنها ترسش این بود که آیا اگر مسلمان شود ؛ مسیح (علیه السلام) از او نمی رنجد ؟ گفتم نه تنها ناراحت نمی شود بلکه خوشحال هم میشود ؛ چون خود حضرت مسیح (ع ) وقتی حضرت مهدی (عج) تشریف آوردند ؛ با اقتدای به حضرت نماز می خوانند . خلاصه او مسلمان شد و قرانی برای خود تهیه کرد و اولین نماز ظهرش را در اولین جمعه ی سال جدید خواند ( البته با دغدغه و از روی قران ) . به بهانه های مختلف دیگر به کلیسا نرفت و دور از چشم خانواده اش به مسجد و امام زاده صالح می رفت ؛ دوستان برای او خوابهای عجیب می دیدند و خودش هم خوابهایی خوش و عرفانی می دید . حال خوب و غریبی داشت و من به چنین حالی غبطه می خوردم ؛ چون او محبوب حقیقی خود را یافته بود و از راه نرسیده ؛ داشت از مسلمانانی که فقط به نام مسلمانند ؛ سبقت می گرفت . برا ی رسیدن به حقایق ، دائم معانی قران را می خواند و مفاتیح و رساله ای هم برای خود تهیه کرد و ناباورانه یک شبه بیشتر رساله را خواند ؛ تا ببیند ، اسلام از او چه می خواهد و او چه وظیفه ای در قبال اسلام دارد .می خواست نماز توبه بخواند تا از عملکرد گذشته اش توبه کند و به گوشش نمی رفت که با این رو آوردن به اسلام کل گناهانش آمرزیده شده و او اینک به مانند نوزاد تازه متولد شده پاک و مطهر است .
همچنان حال خوبی داشت تا اینکه دیروز به شماره ی تمام دوستانش ، پیامکی ارسال شد که .. .. فردا برای تشییع جنازه ی او در ..
روحش شاد که غریبانه و دور از چشم همه به جمع مسلمانان پیوست و غریبانه در قبرستان مسیحیان دفن شد . برای شادی روحش صلوات !
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم و سهّل مخرجهم
برچسبها:


















